خاطرات دفاع مقدس از زبان اسماعیل قاسم پور ازفرماندهان گردان همیشه پیروز کربلا
شبکه خبر
شهرستان نمونه گردشگری بسطام وحومه

پس از سه ماه , توفیق حضور در عملیات فتح المبین را یافتیم که به شوش اعزام شدیم . اولين روزهاي سال 61 بود . هدف ما در عملیات رسیدن به پل هفت دهنه , نزدیک ساعت چهار و پنج(1) بود . در شیاری مشغول پیشروی بودیم که خمپاره ی 60 نزدیک من به زمین اصابت کرد و ترکش به سر و صورت و گوشم خورد . آسیب سختی دیده بودم . سوار آمبولانسم كردند و به سمت عقب حرکت دادند . آتش دشمن آن قدر شدید بود که روی پل کرخه آمبولانس مان هدف اصابت ترکش قرار گرفت . به بیمارستان شهدای شوش انتقال پیدا کردم . پس از دو روز به تهران اعزام شدم . چند ماه در تهران استراحت کردم و پس از بهبودی به جبهه برگشتم. عراق تا کرخه پیش آمده بود و به آن جا آسیب جدی زده بود . سایت های اتمی ایران در اثر انفجارات عظیم دشمن تخریب شده بود .

در سالهاي ابتدايي جنگ فرماندهي تيم عملياتي را به عهده داشتم. پس از مدتي مسئوليت دسته به من واگذار شد. با ادامه جنگ و روند رو به جلوي آن بر رشد مسئوليتم اضافه شد و فرماندهي گروهان و در عمليات والفجر8 مسئوليت جانشيني گردان به بنده واگذار شد.

 یک خاطره ی زیبا و فراموش ناشدنی :

 برای انجام یک عملیات ایذایی به سومار رفته بودیم که بنا به دلایلی انجام نشد و از آنجا به منطقه عملياتي بدر رفتم. اواخر عملیات بود و نتیجه ی نیز مشخص شده بود که به لشکر هفده حضرت علی بن ابی طالب (ع) رفتیم . لب اسکله ای که به منطقه عملیاتی وارد می شد شهید صادقی , رئیس ستاد لشکر 17 را دیدم . به ایشان گفتیم :

- می خواهیم به منطقه برویم .

- الان نیرو نمی خواهیم

- چرا ؟ از عملیات چه خبر ؟

- ایشان نگاهی به ما کرد و خبر شهادت دوست مان را داد.

- پرسیدیم : از گردان کربلا چه خبر ؟

- با کمی تامل گفت :

- به شهادت رسیدند...

واقعا بر ما سخت گذشت . یاد آن زمانی که با دوستان مان از جمله : منصور جلالی , حسن عامری , محمد حسن عامریان , حسین منتظری و ....می نشستیم , می رفتیم و می آمدیم بر ما سخت و گران آمد.

جای دیگر که خیلی بر ما سخت گذشت , باغ کشاورزی بود . باغ کشاورزی منطقه ای در مهران بود که یکی از گردان های شاهرود برای سد کردن تك دشمن در آن جا حضور داشت . در آن عملیات حدود 40 شهید بزرگوار در یک شیاری مورد محاصره قرار گرفته و به شهادت رسیدند . در عمليات كربلاي 1 آن منطقه آزاد شد. وقتی برای آوردن پیکرهایشان رفتیم و دوستان مان را خونین بر خاک افتاده دیدیم دل مان گرفت و بسیار ناراحت شدیم . آن روز , روز سختی برای باز ماندگان و دوستان شهدا بود.

در عملیات والفجر هشت , شهید عرب عامری فرمانده ی گردان کربلا بود . در اردوگاه شهید کاظمی که به اردوگاه کاظمین معروف بود و در شمال حميدیه قرار داشت , مستقر بودیم .شهید عرب عامری دو شب قبل از آغاز عملیات نیروهای گردان را جمع کرد و با آن ها صحبت کرد .

او ضمن حمد و ثنای الهی و درود به روان پاک شهدا گفت :

- دوستان ؛ شناسایی های اولیه انجام شده است و ما در این عملیات کار سختی به عهده داریم . منطقه ای که می خواهیم وارد شویم , برای دشمن بسیار حساس است .هر کسی احساس می کند نمی تواند بیاید همین الان در اختیار خودش است و می تواند برگردد, شاید همه شهید شوید .

سخنرانی او فضای خاصی در جمع ایجاد کرد . نیروها او را روی دست بلند کردند و گفتند :

فرمانده ی آزاده آماده ایم آماده

و محمد حسین بود که در بالای دست ها اشک می ریخت و خدا را شکر می کرد .

به منظور انجام عملیات والفجر هشت و عبور از نهر خین، پلی به نام کوثری برای رفت و آمد نفرات ساخته شده بود که یک متر عرض داشت و آماده بود به محض آغاز عملیات , روی نهر خین انداخته شود تا نیروها بتوانند وارد جزیره ی بوارین شوند . در ابتداي پل، شهید محمد رضا کرمانیان از فرماندهان غرب كشور كه صرفاً براي حضور در عمليات به جنوب آمده بود , مانند سرو بلندی ایستاده بود و علی رغم آتش فراوان , سرخم نمی کرد و نیرو ها را به روی پل هدایت می کرد . ایشان بسیار در آن جا تاثیر گذاشت و نیروها با دیدن استواری و شجاعتش نیرو گرفتند . شهید حسین غنیمت پور هم برای نگهداری پل زحمت فراوانی کشید .
برگرفته از سایت ساجد


نظرات شما عزیزان:

سما
ساعت14:20---25 آذر 1393
خیلی زیبا
ممنون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط ناشناس
آخرین مطالب